از مهم ترین مباحث موجود در فلسفه سیاسی اصل عدالت است . طرح مسایلی همچون مبحث عدالت در یک جامعه حاکی از حیات سیاسی و عقلانی آن اجتماع است . چراکه هیچ جامعه زنده و پویایی از طرح این مسایل مستغنی نیست . جامعه ای که این مقولات را مطرح نمی کند ، خبر از بی نیازی خود نمی دهد بلکه غفلت و بی دردی و انحطاط خود را آشکار می سازد .
از آنجا که عدالت اولاً : موضوعی است که ریشه در عقل و فطرت انسان ها دارد و ثانیاً : در دین تاکید بسیاری برآن رفته است و فرد در جامعه نیازی حیاتی به آن دارد پس طرح مستمر آن در جامعه هم شرط دین داری است و هم شرط انسانیت . طبق دیدگاه بعضی از اندیشمندان شرط اساسی دینی بودن جامعه اجرای عدالت است چرا که با اجرای عدالت است که مقتضیات رشد در جامعه ایجاد می شود.1
عدل و عدالت یکی از اساسی ترین مفاهیم در باب سخن از عقل عملی است . حکیمان با تقسیم عقل – اعتبار مدرکاتش – به دو قسم عقل عملی و عقل نظری در این باورند که دامنه عقل عملی محدود به مفاهیمی همچون تحسین عدالت ، علم ، شجاعت و تقبیح ظلم است . 2
البته حق این است که علم و شجاعت نیز وقتی پسندیده اند که مطابق عدالت باشند والا علم آتش افکن و شجاعت مظلوم شکن نیز کم نبوده و نیست و حتی مفهوم شریفی چون راستگوئی وقتی قابل تحسین است که بر طبق عدالت باشد وگرنه صداقتی که به ویرانی و خونریزی بیانجامد که هیچ ستایش عاقلانه ای را در خورنخواهد بود .
با بیان فوق می توان گفت که عدالت مفهومی در عرض سایر مفاهیم اخلاقی نیست بلکه اساسا عدالت معیاری است که می تواند سنگ محک تمام ارزش های دیگر و سنگ بنای تمامی ابعاد زندگانی انسانی باشد .
افلاطون معتقد است که عدالت امری نسبتا پیچیده است که تنها تربیت یافتگان دامان فلسفه به آن دسترسی دارند و به یاری حس و تجربه نمی توان به آن رسید . 3
از نظر ارسطو عدالت « فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را حق اوست داد. » 4
تعریف مورد نظر شهید مطهری مشابه تعریف ارسطو است که حقوق افراد را باید رعایت کرد و حق هر ذی حقی را به او داد . 5
علامه طباطبایی معنای اصلی عدالت را اقامه مساوات میان امور می داند به این که « به هر امری آنچه سزاوار است بدهی تا همه امور مساوی شود به هر یک در جای خود که مستحق آن است قرار گیرد. » 6
البته قاعدتا مراد از تساوی بین امور وقتی است که بین آن امور از جهت اختصاصات و استحقاقات تساوی برقرار باشد . چرا که نباید عدل را به تساوی و نفع هر گونه تبعیض معنی کرد . زیرا این معنی ایجاب می کند که هیچ استحقاقی رعایت نشود وبه همه به یک چشم نظر شود و این عدالت عین ظلم است .
نهایتا در تعریف عدالت باید گفته آنچه متسالم علیه است این است که : عدم تبعیض رعایت مساوات میان همگان – البته با استحقاق های مساوی – اگر هم به عنوان تعریف عدالت پذیرفته نشود لااقل یکی از لوازم اصلی آن است .
در یک تقسیم بندی کلی می توان عدالت را به دو نوع الهی و بشری تقسیم کرد : عدل الهی یعنی این که خداوند نسبت به آنچه امکان وجود یا اکمال در وجود دارد رعایت استحقاق را می کند و به آن افاضه وجود یا رحمت می کند . یعنی هر موجودی هر درجه از وجود و اکمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد دریافت می کند و ظلم یعنی منع فیض و امساک وجود از موجودی که استحقاق دارد . 7
عدالت بشری نیز خود قابل تقسیم به دو نوع عدالت فردی و عدالت اجتماعی است . مراد از عدالت فردی همان است که در علم اخلاق در باب تبدیل قوای چهارگانه ، عاقله ، عامله ، شهویه و غضبیه از آن بحث می شود .
عدالت اجتماعی در زمینه تعامل انسان در محیط و اشیا متولد می شود . این نوع عدالت بیشتر به حقوق فی نفسه انسان ها و حقوق مربوط به روابط افراد جامعه با یکدیگر مربوط می شود . مبنای عدالت اجتماعی حقوقی است که انسان ها به صرف انسان بودن و به دلیل عضویت در اجتماع از آنها برخوردارند .
شاخصه های زیر را برای عدالت اجتماعی می توان شمرد : عدالت اداری ، عدالت اقتصادی ، عدالت قضایی ، عدالت سیاسی و ... باتوجه به ارتباط تنگاتنگ عدالت و حق ، در اینجا به بررسی انواع حق و نظر قران در رابطه با آنها می پردازیم :
الف) حق حیات : نخستین حق طبیعی انسان ها حق حیات است . از دیدگاه قرآن حیات هر انسان به اندازه حیات تمامی انسان ها ارزش دارد :
من قتل نفس بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا(مائده ، 5/32)
در نگاه قرآن به مسئله حیات انسانها فراتر از حق نظر شده و از آن به عنوان تکلیفی بر عهده هر شخصی یاد شده است به این معنی که هر فرد موظف به حفظ حیات خود :
لا تلقوا با یدیکم الی التهلکه(بقره ، 2/195) و نجات جان افرادی است که در معرض خطر قرار دارند .
ب)حق داشتن کرامت : در دیدگاه قرآن انسان موجودی است که توان رسیدن به مقام خلیفه الهی را داراست و خداوند در او از روح خود دمیده است : ونفخت فیه من روحی ؛ و به او کرامت عطا کرده است :
و لقد کرمنا بنی آدم (ص، 38/72)
ج) برقراری مساوات : مساواتی که قرآن میان انسان ها قایل است شامل دو قسمت عمده مساوات در اصل انسانیت و مساوات در حقوق و اجرای قوانین و احکام می باشد ، که جهت اثبات این مطلب می توان به ترتیب به آیات زیر اشاره کرد :
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل ان اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات ، 49/13)
ای مردم ، شما را از مرد وزنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گرداندیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید . در حقیقت ارجمند ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست .
ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل(نساء، 4/58)
خداوند به شما فرمان می دهد که سپرده ها رابه صاحبان آنها ردکنید و چون میان مردم داوری کنید .
در تفسیر المیزان در ذیل آیه و امرت لاعدل بینکم (شوری ، 42/15) آمده است :
معنای جمله مورد بحث این است که من مأمور شده ام بین شما عدالت را برقرار کنم ، یعنی همه را به یک چشم ببینم ،قوی را بر ضعیف و غنی را بر فقیر و کبیر را صغیر مقدم ندارم و سفید را بر سیاه و عرب را بر غیر عرب و هاشمی را و یا قریشی رابر غیر آنان برتری ندهم . 8
پس از نگاهی اجمالی که به مساله حقوق انسانها از دیدگاه قرآن شد ، اینک به بررسی مسأله عدالت از دیدگاه قرآن به عنوان یکی از اهداف اساسی حکومت می پردازیم .
تامین عدالت در قرآن:
عدالت در ستون دینی عامل دوام و بقای حکومت ها دانسته شده و مهم ترین هدف پیامبران الهی راتشکیل می دهد :
ولقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط ( حدید ، 57/25)
به راستی پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب ترازو فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند .
ولکل امه رسول فاذاجاء رسولهم قضی بینهم و هم لا یظلمون (یونس، 10/47)
و هر امتی را پیامبری است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داوری می شود و به آنان ستم نرود. شهید مطهری در باب اهمیت عدالت می نویسد :
کلام اسلامی بیش از هر چیز به مساله عدل پرداخت ، فقه اسلامی قبل از هر چیز مساله عدل برایش مطرح شد و در جهان سیاست اسلامی بیش از هر کلمه ای کلمه عدل بگوش می خورد . 9
بطور کلی در اعتقاد مومنان عدالت هم منشا احکام دینی است و هم مقتضای آنها ،و حکمی که عادلانه نباشد دینی نیست « هیچ حکم قانونی در نظام اسلام نیست مگر اینکه از عدل سرچشمه گرفته است و عدالت در اسلام از اصولی است که هیچ تخصیص بردار نیست . 10
اهمیت و جایگاه والای عدالت در اسلام از یک طرف و وابستگی تحقق ان به ابزارهای حکومتی و قدرت از طرف دیگر نشانگر آن است که حکومت دینی ناگریز است که عدالت را به عنوان یکی از اهداف اساسی خود برگزیدن تا از مسیر دینی بودن خارج نشود .
آیات بسیاری در قرآن در باب لزوم توجه به تامین و برقراری قسط و عدل درقرآن به چشم می خورد که در اینجا به قدر حوصله پژوهش به نمونه های مختصری از آنها اشاره می شود :
خداوند در خطاب به داوود (علیه السلام) که از نخستین پیامبرانی است که به تشکیل حکومت پرداخته است از او می خواهد که بین مردم به حق داوری کند و از او خواهش های نفسانی پیروی نکند :
یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس و لا تتبع الهوی (ص،38/26)
ای داوود ، ما ترا در زمین خلیفه گرداندیم پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوی پیروی نکن .
در آیه دیگری آمده است :
ان الله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل (نساء،4/58)
خداوند ، به شما فرمان می دهد که سپرده ها را به صاحبان آنها رد کنید و چون میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید .
علامه طباطبائی در ذیل آیه قل امر ربی بالقسط ، با بیان اینکه راغب قسط را « بهره عادلانه » معنی کرده است می گوید : پس مقصود از جمله مزبور این خواهد بود که بگو پروردگار من به گرفتن بهره عادلانه و ملازمت و میانه روی در همه امور و ترک افراط و تفریط کرده است . 12
هم چنین در ذیل آیه : « ولقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»( حدید،57/25) در تفسیر المیزان به نقل از برخی مفسران آمده است که معنای آیه اینست : ما ترازو را نازل کردیم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهیم ، در نتیجه دیگر خسارت و ضرری نبینید ، اختلالی در ، وزن ها پدید نیاید و نسبت میان اشیا مضبوط شود چون قوام اجتماع به معاملاتی است که بین آنان دایر است و یا مبادلاتی که با دادن کالا و گرفتن آن کالا صورت می گیرد و معلوم است که قوام این معادلات و مبادلات در خصوص کالاهایی که باید وزن شود به این است که نسبت میان آنها محفوظ شود و این کار را ترازو انجام می دهد . 13
هم چنین قرآن به این فروشندگانی که در امر خرید و فروش جانب عدالت را رعایت نمی کنند وعده عذاب داده است :
ویل للمطففین . الذین اذاکتالوا علی الناس یستوفون . و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون . ( مطففین ، 83/1تا3)
وای بر کم فروشان . که چون از مردم پیمانه ستانند تمام ستانند – و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند .
همان طور که قبلا گذشت منظور از عدالت سیاسی این است که طبقه فرمانروا حقوق سیاسی مردم را عطا کند و مردم نیز حقوق طبقه حاکم را ، حقوق طبقه حاکم همان اطاعت است و البته طبق بیان امام علی (علیه السلام) نصیحت و تذکر به حاکم در حضور و غیبت ، نیز حقی است که حاکم بر مردم دارد .
در قرآن خطاب به مومنان آمده است :
اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم . ( نساء ، 4/59)
خداوند را اطاعت کنید و از رسول و صاحب امرتان فرمان ببرید .
پیرامون حقوق سیاسی مردم نیز می توان به آیات مربوط به مشورت و شوری مثل : و امرهم شوری بینهم و آیات مربوط به امر به معروف ونهی از منکر اشاره کرد : کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر.
نتیجه اینکه در قرآن عدالت به صورت بسیار گسترده مورد توجه و عنایت واقع شده است . عدالت به معنای فردی رسالت انبیاء معرفی شده است :
ولقد ارسلنا رسلنا ... لیقوم الناس بالقسط.
در باب ارتباط این دو با هم باید گفت عدالت بیرونی و اجتماعی پرتوی از عدالت درونی و فردی است . 14 مادام که آدمیان از درون الزام و تعهدی به اخلاق نداشته باشند و فقط از قوانین قضایی و حقوقی بترسند بار عدالت به سر منزل کمال انسانی نخواهد رسید . آیات ابتدایی سوره مطففین حاوی توجه به هدایت انسان در قالب عدالت فردی و اجتماعی در کنار یکدیگر است .
1- محمد رضا حكيمي ، جامعه سازي قرآني / چاپ اول ، تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1378
2- محمد رضا مظفر ، اصمول فقه ،2 /222 ، چاپ چهارم ، قم ، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان ،1370
3- ناصركاتوزيان ، حقوق وعدالت ،نقد ونظر ،شماره 2 و3 /35 ، 1376
4- همان / 27
5- مرتضي مطهري ،عدل الهي / 59 – 62 ، چاپ دوم ،انتشارات صدرا ، بي تا
6- سيد محمد حسين طباطبايي ،تفسير الميزان ، 12/ 276 ،ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ،قم، دفتر انتشارات اسلامي ، 1364
7- عدل الهي / 63
8- الميزان ، 18 / 46
9- عدل الهي / 38
10- جعفر سبحاني ، معالم الحكومه الاسلاميه / 409 ، اصفهان ، بي جا ، بي تا
11- محمد رضا حكيمي ،الحياه ، 2/ 413 ، چاپ سوم ،تهران ،دائرالطباعه والنشر ، 1360
12- الميزان ، 8/ 90- 91
13- همان ، 27/ 301
14- همان ، 12/ 475